اي ملّت رها شده از پيچ و تابها
کز اوجتان کشند خجالت عقابها
هم مسلکان رستم دستان،ز شورتان
گشته حرام خواب به اَفراسيابها
گشته ست پُر پياله ي تان از خُم خُمين
ازآن ميي که پاک بُوَد همچو آبها
اَنگشت حيرت است به دندان گرفته اَند،
از واقعه شناسيِ تان نکته يابها
ميخواست تاکه سبز شود فتنه اي سياه
آتش گرفت ريشه ي آن از شهابها
حکمت به خرج داد به جا مقتدايمان
آن اُسوه ي مبارکِ فصلُ الخطابها
با غيرت و تلاش شما عارفان فِتاد،
از چهره ي سرانِ منافق نقابها
با انقلابتان نُهُمِ دي هديّه شد،
بر کلّ مسلمينِ جهان انقلابها
يارب به حرمت شهدا و اماممان،
يارب به حقِّ معرفتِ حق مآبها،
يارب به آبروي شهيدان کربلا،
يارب به خون شيرخوران ربابها!،
يارب به جان نثاريِ جانبازِ نينوا،
کن حفظ رهبرم ز بلاها عتابها
***
حسين ولي خاني